سکسی گی همچین با کیر خفش کرد که نگو

18K

سکسی گی همچین با کیر خفش کرد که نگو

سکسی گی خلاصه انقد مالیدم تا حشری شد و گفت بکن تو ولی ابت نریزی تو و شروع به تلمبه کردم سینشم میخوردم بعد پوزیشن داگی بعدشم نشست روکیرم و بالا مایین کرد ابم اومد گرفت دهنش و ابمو خورد خیلی حال داد رفتیم حموم اومدیم بیرون باشرت نشستیم زنگ زد ناهار اوردن خوردیم بعدش کنار هم خوابیدیم نیم ساعت بود خوابم برد دیدم داره ساک میزنه تا چشامو باز کردم کونشو گذاشت دهنم و من هم لیسیدم کونشو دوباره پاهارو داد بالا و کردمش نیم ساعت کردم ابمو ریختم سینش دوباره رفتیم حموم منو شست گفت بشاش رو سینم اینکار کردم خودشم شاشید رو کیرم بعد اومدبم بیرون چای و میوه اورد خوردیم و رفتم
چند روز بعد رفتم خونش دوباره سکس و قول گرفتم دفعه بعد از کون سکسی گی بکنم دفعه بعدم از کون کردمش خلاصه یه 6ماهی جمعه ها میرفتم و میکردمش یبارم دوستشو اورد اونم 40سالش و قد 190 کون گنده و سینه دو تاشون پدرمو در اوردن بعد گفت دارم شوهر میکنم و ازدواج کرد و من با دوستش در ارتباط بودج ک میکردمش
همچین با کیر خفش کرد که نگو
‫زمون مجردیم قبل از سربازی یه همسایه داشتیم دیوار به دیوار ما بودن یه زن خوشگل و خوش استیل حدود ۴۰‬

سال ولی چون هم از من بزرگ تر بود هم با ما رفت و آمد داشتن جرات نمیكردم بهش چیزی بگم فقط به‬

همچین با کیر خفش کرد که نگو

سکس

‫یادش جلق میزدم چیزی كه بیشتر از هر چیزی به من حال میداد پستونای سکسی گی بزرگش بود كه به زور تو لباسش‬

‫جاشون میدا خیلی هم تو قید و بند حجاب واین كس وشعرها نبود و چون بیشتر از ۱۵ اسال بود همسایه بودیم زیاد‬

‫جلوی ما خودش رو نمیپوشوند شوهرشم كه اسمش حسن بود تو یه اداره كارمیكرد ولی جالب بود كه بچه دار‬

‫نمیشدن وایراد از زری خانم بود . داستان از اونجائی شروع شد كه سکسی گی به حسن آقا ماموریت دادن باید یه هفته می‬

‫رفت بندر عباس من غروب از بیرون برگشتم دیدم زری خونه ماست از خواهرم پرسیدم این اینجا چیكار‬

‫میكنه گفت كه حسن آقا نیست زری خان شام خونه ماست بعد شام میخواست بره خونه بابام بهش گفت مونا رو‬

‫(خواهرم) ببر پیشت شب تنها نباشی مادرم گفت آخه بردن مونا چه سکسی گی فایده ای داره اگر یه اتفاقی بیافته چی كار‬

‫میتونه بكنه بزار شب معین (بنده حقیر) بره شب اونجا بخوابه (لازم به توضیح كه من اون موقع ها به بچه‬

‫مثبت و سر به زیری معروف بودم) رو همین حساب بابام زیاد گیر نداد زری هم تعارف میكرد نه بابا مزاحم‬

‫این بنده خدا نمیشم مادرم گفت چه مزاحمی میخواد بخوابه دیگه چه سکسی گی فرقی داره اینجا یا خونه شما بعد به من‬

‫گفت بلند شو با زری خانم برو خونشون بعدم به زری گفت این تو حال میخوابه تو هم كه تو اتاق خوابی دیگه‬

‫زری هم گفت نه بابا این حرفا چیه اینم مثل برادرم خلاصه ما رفتیم سکسی گی همون طوری شد كه مادرم گفته بود من تو‬

بیا که شق کردم

‫حال خوابیدم و زری رفت تو اتاق خواب تا صبح خواب زری رو میدیدم كه دارم باهاش حال میكنم اون شب‬

‫گذشت فرداش زری گفت ببخشید مزاحمت شدم گفتم نه بابا این حرفا سکسی گی چیه وظیفمونه دوباره شب شد و من باید‬

‫میرفتم خونه زری بخوابم اون شب تلویزیون یه فیلم قشنگ داشت زری گفت اگه میخوای فیلم ببینی بشین ببین‬

‫منم میخوام برم یه دوش بگیرم بعدشم رفت تو حموم از شانس كیری من حموم تو اتاق خوابشون بود وقتی‬

‫رفت تو حموم كیرم داشت منفجر میشد بلند شدم رفتم پشت در حموم دیدش سکسی گی بزنم دیدم چیزی معلوم نیست اومدم‬

‫برگردم بیرون كه نگاهم افتاد رو تخت دیدم حوله رو گذاشته رو تخت ولی معلوم بود زیرش چیزیه حوله رو‬

‫برداشتم دیدم یه شرت و كرست گذاشته حسابی اونا رو بو كردم وسط شرتش اونجا كه كسش قرار می گرفت و‬

‫حسابی مالیدم به كیرم نزدیك بود آبم بیاد بعد گذاشتم زیر حوله و از اتاق سکسی گی زدم بیرون نشستم رو مبل دو نفره‬

‫گفتم شاید بیاد كنارم بشینه بعد از ده دقیقه زری از حموم اومد بیرون و لباس پوشید اومد تو حال دیدم انگار‬

‫طرز صحبت كردنش عوض شده بهم گفت معین جون فیلمش قشنگه گفتم سکسی گی آره گفت اتفاقا منم این فیلم رو خیلی‬

‫دوست دارم اینم بگم كه زری یه بلوز تنش كرده بود كه نه آستین كوتاه بود نه ركابی حدود سه سات از سر‬

‫شونه هاش آستین داشت با یه دامن از این دامن استریچها بلند تا مچ پاش گشاد ولی پشتش یه چاك داشت كه راه‬

‫میرفت تا زیر زانوهاش از پشت معلوم بود یه روسری هم سرش كرده بود تا حالا اینطوری جلوی من نگشته‬

‫بود بازوهای سفیدی داشت پیش خودم گفتم بازوهاش رو ریخته بیرون اونوقت روسری سرش كرده رفت از‬

‫آشپزخونه یه سینی چای با ظرف میوه آورد وقتی خم شد اونارو بذاره زمین سکسی گی چشمم افتاد به پستوناش داشتم‬

‫میمردم بعد از شانس كیری من نشست روبری من روی مبل دیگه پاهاش رو انداخت رو هم تقریبا تا بالای‬

‫زانوش رو میدیدم كیرم حسابی باد كرده بود بعد شروع كرد به حرف زدن كه سکسی گی دیگه باید مامانت بره برات‬

خواستگاری گفتم نه بابا من هنوز بچه ام تازه دو ماه دیگه میخوام برم سربازی گفت پس دوست دختر كه حتما‬

‫داری گفتم نه گفت اگر راست بگی خیلی تنبلی پس تو چی كار میكنی گفتم هیچی اومد كنارم نشست یه كم خودم‬

‫رو جمع و جور كردم قشنگ چسبید به من گفت راستش رو بگو خجالت سکسی گی نكش گفتم به خدا دوست دختر ندارم‬

‫یه دفعه دستش رو گذاشت روی كیرم و گفت پس با من دوست میشی زبونم چسبیده به به سقف دهنم انگار لال‬

شده بودم بهش نگاه كردم و سرم رو انداختم پائین با دستش سکسی گی چونه من رو گرفت سرم رو برگردوند سمت‬

‫خودش گرفت بالا گفت چرا خجالت كشیدی گفتم آخه شما… دیگه هیچی نگفتم گفت میدونم از تو بزرگ ترم من‬

داستان سکس مصور سکس گی کون کردن سکسی خفن فیلم های سکس سکسی امریکایی سوپر ایرانی داستان مصور سکسی کون گنده داستان های سکسی